سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تخت جمشید
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  •  Atom 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

    جنگ آرت میزیوم

    نبردهای آرت میزیوم و فرار نیروی دریایی یونان به سالامیس:

    پس از شکست آتنیها در نبرد ترموپیل، یونانیها در آرت میزیوم ماندند و نبرد دریایی آغاز شد. کشتیهای ایرانی چون تعداد کم کشتیهای یونانی را دیدند، آنها را دور زدند و تعدادی از آنها پشت کشتیهای یونانی قرار گرفتند. بدین ترتیب نیروی دریایی یونان محاصره شد. خشایارشا کشتیهای ایرانی را به صورت نیم دایره در آورد و دستور حمله به ناوگان یونان را صادر کرد. در نتیجه جنگ سختی درگرفت. آنها تلفات زیادی به کشتیهای ایرانی وارد کردند ولی در نهایت یونانیها شکست خوردند. سپس یونانیها مجلس مشورتی ترتیب دادند و تمیستوکل (طراح اصلی جنگهای یونان) پیشنهاد کرد که یونانیها عقب نشینی کنند و به سالامیس بروند.

    یک نفر خبرچین به ایرانیها اطلاع داد که یونانیها از آرت میزیوم فرار کرده اند. پس از این پیروزی، ایرانیها تعداد زیادی از شهرهای یونان را تصرف کردند، از جمله شهر فوسید. چون اهالی تسالی از شهروندان فوسید، کینه قبلی داشتند به آنها پیشنهاد کردند برای جلوگیری از تصرف شهرشان بدست نیروهای پارسی، مقداری باج به آنها بپردازد. ولی اهالی فوسید در جواب گفتند که هیچگاه به یونان خیانت نخواهند کرد و هیچ پولی به آنها ندادند. در نتیجه لشکریان ایران هم آنجا را تصرف کردند. نیروی دریایی یونان پس از فرار از آرت میزیوم به سلامین رفت. سپس جارچیها به آتن رفتند و به مردم آنجا گفتند که زن، فرزندان، اموال و بردگان خود را از آتن خارج کنید و در جای امنی پناه بگیرید. در مجلس مشورتی که یونانیها برای جنگ بعدی ترتیب دادند، بعضیها عقیده داشتند که باید به (ایستم) رفت و در (پلوپونس) جلوی نیروی دریایی ایران را گرفت. چون اگر در سالامین شکست بخورند، جزیره محاصره شده و ارتباط آنها با تمام یونان قطع میشود. ولی اگر در ایستم جنگ کنند، در صورت شکست میتوانند به داخل پلوپونس عقب نشینی کنند.

    سپس خبر رسید که ارتش ایران وارد آتن شده است. از زمان حرکت خشایارشا از (هلس پونت) تا ورود او به آتن، چها ماه گذشت. وقتی پارسیها وارد آتن شدند، آنجا را خالی از سکنه یافتند. فقط عده ای از آتنیهایی که فقیر بودند به معبد و ارگ آتن پناه بردند. البته آنها هم در حد توانشان از قلعه آتن دفاع کردند ولی چون دیوارها چوبی بود، ایرانیها به تیرهای خود، نخ کتان پیچیدند، انها را آتش زدند و به سوی قلعه پرتاب کردند. در نتیجه دیوارها سوختند و از بین رفتند. سپس چند نفر پارسی از قسمتهایی از دیوارها که دارای موانع طبیعی بود بالا رفتند. آنها توانستند بر آتنیها پیروز شوند و درهای قلعه را باز کنند. پس از تسخیر آتن، خشایارشا پیکی را روانه شوش کرد و به اردوان که نایب السلطنه بود مژده تصرف آتن را داد. پارسیها به تلافی آتش زدن معبد و جنگل شهر سارد که آتنیها انجام داده بودند، معبد و ارگ آتن را آتش زدند. بالاخره آتنیها پس از مشورتهای طولانی تصمیم گرفتند که در سالامیس جلوی نیروی دریایی ایران را بگیرند. چون معبر سالامیس تنگ بود و تعداد کشتیهای ایران هم زیاد بود ولی یونانیها تعداد کمی کشتی جنگی داشتند. از این نظر کشتیهای ایرانی کارشان با یکدیگر تداخل میکرد و مزاحم حرکت یکدیگر میشدند. ولی با این وجود، خیلی از یونانیها چون فکر میکردند ممکن است شکست بخورند، سوار بر کشتیهای خود شدند و از آنجا فرار کردند.




    محمد ::: دوشنبه 90/9/28::: ساعت 12:18 صبح

    نبرد کوروش کبیر با ماساژتها و کشته شدن کوروش کبیر

    پس از تسلط کوروش کبیر بر فنیقیه و بابل، او خواست ماساژت ها را هم مطیع شاهنشاهی ایران کند. ماساژتها چنانکه هرودوت مینویسد: مردمی بودند که از لحاظ خشونت و تندخویی معروف بودند. با این حال، هرودوت از آنها به عنوان ملتی شجاع و بزرگ یاد میکند.آنها در اطراف رود سیحون (ماورالنهر) زندگی میکردند. بعضیها این مردم را سکایی میدانند. انگیزه لشکرکشی کوروش به شمال شرقی ایران متعدد است. برای نمونه میگویند که کوروش ابتدا به ملکه ماساژتها که بیوه پادشاه آنها بود، پیشنهاد اتحاد داد و حتی از او خواستگاری کرد، اما ملکه ماساژتها از آن بیم داشت که کشورش در دست شاهی که تمام منطقه را تسخیر کرده بود، گرفتار شود. در نتیجه پیشنهاد کوروش را رد کرد. اما کوروش با راهنمایی بزرگان و درباریان خود و با ترفندهای ویژه ای به کشور آنها حمله میکند و سربازان هخامنشی موفق میشوند پسر ملکه ماساژتها را اسیر کنند.. ملکه از ترفندهای کوروش بسیار ناراحت میشود و با باقیمانده سپاهیان خود به ایرانیان حمله میکند. در این نبرد، کوروش کبیر پس از 28 سال پادشاهی، کشته میشود.

    این رویداد در سال 530(پ.م) واقع شد. البته کوروش توانست به اعماق قلمروی سکاها نفوذ کند و از آمودریا هم بگذرد ولی بخت با او یار نبود. برابر نوشته های هرودوت، کوروش قبل از جنگ با ماساژتها در خواب دیده بود که داریوش، پسر بزرگ ویشتاسب، بر روی دو شانه اش پرهایی دارد که با یکی آسیا را پوشانده و با دیگری بر اروپا سایه افکنده است. داریوش در آن زمان، تنها بیست سال داشت و در پارس بود.

    پس از کشته شدن کوروش کبیر در جنگ، پیکر او را با احترام، به پارس منتقل کردند و با آیین ویژه نظامی و درباری در محل پاسارگاد کنونی به خاک سپردند. رهبر و گرداننده اصلی آیین خاکسپاری کوروش، داریوش بود که سخنرانی مفصلی در مورد جنگها و خصوصیات اخلاقی خوب کوروش و کارهای نیک او ایراد کرد. به هر حال، سرانجام هر کس مرگ است و شکست کوروش کبیر در واپسین جنگ، اگر چه بسیار سخت بود ولی اهمیت چندانی نداشت. چون شاهنشاهی هخامنشی همچنان به حیات خود ادامه میداد

    منبع: جنگهای تاریخ ایران



    محمد ::: یکشنبه 89/12/29::: ساعت 12:47 صبح

    ماراتن یکی از قاطع ترین و سرنوشت سازترین محاربات بشر است. در این جدال، اگر سپاه عظیم و قدرتمند ایران فاتح میشد، چه بسا که تمدن غرب هرگز گسترش نمی یافت و بجای آن حکومتی نیمه شرقی، نظارت جهان را به عهده میگرفت. اما یونانیها که در پیشاپیش سپاه آنان، نیروی دموکراتیک آتن پیش میرفت، پیروز گشت و در اثر این پیروزی توانست، تمدن خود را از تباهی و فنا، محفوظ بدارد.

    جالبترین اظهار نظر، نتایج توأم با تحقیقات علمی (هانس ولبروک) مورخ آلمانی است. او دراین باره مینویسد: ارتش یونان در ماراتن از سربازان پیاده سنگین اسلحه ترکیب شده بود و تشکیل فالانژ ابتدائی را میداد که قابلیت مانور آن محدود به تغییر مکان بطور بطنی بسمت جلو بود. این ارتش مواجه با ارتشی بود که از لحاظ استعداد، کمتر ولی از کمانداران و سواره نظامی که آموزش عالی داشتند، ترکیب شده بود. هرودوت نوشته است که یونانیها با حمله و پیشروی 4800 قدم در وسط دشت ماراتن و خرد نمودن مرکز جبهه ایرانیان، فاتح شدند.(ولبروک) خاطرنشان ساخت که این عمل از لحاظ فیزیکی، غیر ممکن است. طبق آیین نامه های نظامی مشق صف ارتش آلمان، سرباز با تجهیزات کامل میتواند فقط در دقیقه تقریبأ 108 تا 115 قدم بدود. اسلحه آتنیها از سربازان کنونی آلمان سبکتر نبود و دو نقص کلی هم داشتند. یکی اینکه آنان سربازان حرفه ای نبودند، بلکه مردمان غیرنظامی بودند. دیگر اینکه سن غالب آنان از حد مجاز در ارتشهای نوین، تجاوز نمیکرد. به علاوه (فالانژ) یک دسته از سربازان مجتمع و فشرده به هم بود که نمیتوانست همه نوع حرکات سریع را انجام دهد.با حمله از دور به چنین واحدی، فالانژ را به یک توده بدون سازمان تبدیل نموده و ممکن بود توسط سربازان حرفه ای ارتش ایران بدون اشکال از بین بروند. تاکتیکی که توسط هرودوت تشریح شده بود، آشکارا غیر ممکن بود.بیشتر این علت که فالانژ یونانیها در مصاف در زمین باز در پهلو ضعیف و بد و ممکن بود بوسیله سواره نظام محاصره شود. به نظر دلبروک، آشکار بود که نبرد ماراتن در خود دشت به وقوع نپیوسته است، بلکه در یک دوره کوچک در جنوب شرقی و در جایی زد و خرد شده است که ارتفاعات و جنگل، یونانیها را از حرکات محاصره ای محفوظ داشته است. بنظر میرسد موضع دره (وارنا)، یگانه موضع ممکن بود.

    به علاوه این موضوع به یگانه راه آتن تسلط داشت. برای رسیدن به شهر آتن، ایرانیان مجبور بودند نیروهای (میلیتار) را از بین ببرند و یا آنکه از جنگ دست بکشند و ایرانیان راه اول را انتخاب نمودند و (میلیتار) در لحظه بحرانی، وضع دفاعی را به حالت تعرض در آورده است. ولبروک در خاتمه مینویسد، دشت ماراتن به قدری کوچک است که تقریبأ 50 سال پیش یک افسر ستاد ارتش آلمان که آنجا را بازدید نموده بود، با تحیر نوشت که برای یک تیپ پروسی (آلمانی) جای کافی برای انجام تمرینات ندارد.

    ناپلئون که وقایع نبردهای ایران را به استناد نوشته های هرودوت و سایر منابع یونانی مطالعه نموده است، در یادداشتهای خود چنین مینوسد: در باب فتوحاتی که یونانیها به خود نسبت میدهند و شکستهایی که برای ایرانیان قائلند، نباید فراموش کرد که این گفته ها تمامأ از یئنانیها است و گزاف گویی و لافزنی آنان نیز مسلم میباشد. از طرف ایرانیان نیز نوشته هایی بدست نیامده تا بتوان این نوشته ها را با گفته های یونانیها مقایسه کرد و نتیجه را بر مبنای قضاوت قرار داد

    منبع: جنگهای تاریخ ایران




    محمد ::: شنبه 89/12/14::: ساعت 12:21 صبح

    کوروش کبیر، در زمان جوانی تصمیم میگیرد که قوم پارس را متحد کند تا بتواند علیه آستیاگ وارد جنگ شود. هارپاک که از درباریان و خویشاوندان آستیاگ بود، در این راه، کمک زیادی به کوروش کرد و در نهایت، آستیاگ پس از 35 سال پادشاهی، سرنگون میشود. ولی کوروش او را نکشت و نزد خود، نگاه داشت. کوروش تعدادی از مغان مادی را کشت، چون مخالف او بودند. او توانست اکباتان یا هگمتانه، پایتخت ماد را تصرف کند. کوروش در سال 555(پ.م)، دژ مادی را تسخیر کرد که تاریخ نگاران یونانی آنرا بنام پاسارگاد نوشته اند. نام دیگر پاسارگاد، مشهد مرغاب است. چون شهر پاسارگاد بر روی دشت مرغاب ساخته شده است. از نوآوریهای کوروش، چاپاخانه دولتی یا پست خانه و گردونه چهار اسبه (گونه ای گاری) است که در کناره های آن تیغه هایی فلزی برای نابود کردن سربازان دشمن، جاسازی شده بود.

    مبارزه کوروش کبیر با پادشاه لیدیه

    با تسخیر هگمتانه در سال 559(پ.م) پادشاهی کوروش آغاز شد. سپس کوروش با کروزوس، پادشاه کشور لیدیه، جنگید و او را شکست داد. او سرانجام توانست شهر ساد طلایی را تصرف نماید. با تسخیر لیدیه، کشورهای ایران و یونان، هم مرز شدند. چون کشور لیدیه در آسیای صغیر قرار داشت. کوروش، کروزوس را اسیر کرد و به همراه خود به ایران آورد و یک پارسی بنام پاکتیاس را مسئول اداره امور مالی و حفظ خزاین نمود. ولی پاکتیاس تصمیم گرفت با خزاینی که کوروش به او سپرده بود، لشکری فراهم آورد و پارسیها را شکست دهد. بنابراین، سر به شورش برداشت و شهر اراک را محاصره نمد. کوروش یک سردار مادی بنام مازارس را برای برقراری نظم و دستگیری پاکتیاس به سارد فرستاد که در نتیجه، پاکتیاس دستگیر شد و دوباره نظم به ساد بازگشت. بعد از این واقعه، کوروش مشغول رفع اغتشاش از فرنگیه و کاریه شد. هر دوی این کشورها در ناحیه آسیای صغیر قرار داشته اند.

    حمله کوروش کبیر به ارمنستان

    کوروش به فکر حمله به ارمنستان افتاد، چون پادشاه ارامنه به دولت ماد، خراج و مالیات پرداخت نمیکرد و قشون و سرباز به کمک مادها نمیفرستاد. بنابراین کوروش به بهانه شکار با چند سواره نظام، وارد قلمروی ارمنستان شد و به کیاکسار، حاکم مادها گفت که شما سپاهی را گرد آورید و در نزدیکی مرز ارمنستان نگه دارید تا من هرگاه موقعیت را مناسب تشخیص دادم، سپاه شما به ارمنستان بتازد. کیاکسار نیز چنین کرد و در نتیجه، کوروش به راحتی توانست ارمنستان را تصرف نماید. انگیزه جنگ کوروش با کلدانیها به علت حمله آنها به ارمنستان و دزدی و تاراجی بود که کلدانیها انجام میدادند. البته انجام این کار از سوی کلدانیها، به علت تنگدستی و نداشتن زمین کشاورزی مناسب بود. پس از درخواست صلح از طرف کلدانیها، کوروش یک تفاهم نامه صلح بین آنها و پادشاه ارمنستان به امضا رسانید. بر طبق آن، پادشاه ارمنستان پذیرفت که زمین کشاورزی مناسبی را به کلدانیها بدهد و در مقابل، آنها تعهد کردند که اجازه چرای دامهای ارمنی را در چراگاههای خود بدهند و دیگر دست از چپاول و دزدی اموال بردارند

     

    منبع: کتاب معرفی تمام جنگهای تاریخی ایران

     

     

     



    محمد ::: پنج شنبه 89/8/13::: ساعت 2:12 صبح

    از همان روز که خشایارشاه در سالامیس شکست خورد، معلوم بود که روزی یونانیان، دولت پارس را به مبارزه خواهند کشید. به محض اینکه یونانیان کسی چون اسکندر را پیدا کردند که بتوانند در زیر پرچم او متحد شوند به این کار برخاستند. اسکندر، بی مقاومتی از هلسپونت گذشت. چه آسیاییان قشون مرکب از 30000 پیاده و 5000 سواره وی را به چیزی نمیگرفتند. سپاهی 40000 نفری از پارس کوشید تا اسکندر را در مقابل رود گرانیکوس متوقف سازد. در این نبرد از یونانیان 115 نفر کشته و از پارسیها 20000 نفر کشته شدند. اسکندر تا مدت یکسال رو به جنوب و خاور پیش آمد و بعضی شهرها را میگرفت و پاره ای دیگر در برابر وی سر تسلیم فرود می آوردند.

     در این اثنا، داریوش سوم اردویی 600000 نفری از سربازان و ماجراجویان برای خود فراهم ساخته بود. برای عبور کردن چنین سپاهی، از پلی که با کشتیها بر روی فرات بسته بودند، پنج روز وقت لازم بود. دستگاه سلطنت را 600 استر و 300 شتر حمل میکردند. چون دو لشکر در ایسوس به یکدیگر برخوردند، با اسکندر بیش از 30000 مرد جنگنده نبود و داریوش سوم از تیره بختی، میدانی را برای جنگ برگزیده بود که جز معدودی ار سپاه بیشمار وی نمیتوانستند به کارزار برخیزند و باقی سربازان، بیکار ماندند. چون آتش جنگی فرو نشست، معلوم شد که یونانیان 450 کشته داده اند و از ایرانیان 110000 کشته شده، که بیشترشان هنگام فرار از ترس به این پایان رسیده بودند. اسکندر سخت در پی فراریان افتاد و به قولی، بر پلی که از کشتگان ساخته شده بود، از نهری گذشت.

    داریوش سوم، زن و مادر و دو دختر و ارابه و چادر مجلل خود را به جا گذاشت و فرار کرد. پس از آن اسکندر برای آنکه سلطه و نظارت خود را بر سراسر آسیای باختری مستقر کند، با فراغ خاطری که متهورانه مینمود آرام گرفت. مردم بابل، مانند اهالی اورشلیم، به شکل دسته جمعی برای خوشامدگویی به اسکندر از شهر بیرون آمدند و شهر را با هر چه طلا داشت به وی تقدیم کردند. داریوش سوم به وی پیغام فرستاد و پیشنهاد صلح کرد و وعده داد که اگر، مادر و زن و دو دخترش را به وی بازگرداند، 10000 تالنت طلا به اسکندر بدهد و یکی از دخترهای خود را به او تزویج کند و تسلط وی را در تمام نواحی واقع در مغرب فرات به رسمیت بشناسد. پارمنیون، فرمانده دوم قشون یونان با شنیدن این پیشنهادها گفت که اگر من بجای اسکندر بودم با کمال خرسندی این پیشنهادهای عالی را میپذیرفتم و با کمال شرافتمندی، خود را از تصادف شکست مصیبت باری که ممکن است پیش بیاید، دور نگه میداشتم. اسکندر که این سخن را شنید گفت: اگر من پرمنیون بودم چنین میکردم ولی چون وی پارمنیون نبود و اسکندر بود، چنین نکرد و در جواب داریوش گفت که پیشنهادهای او معنی ندارد.

    داریوش سوم چون دانست که امیدی به بسته شدن صلح با چنین مرد زبان آور بی ملاحظه ای نیست، از روی کمال بی میلی، به گردآوردن سپاهی پرشمار تر از سپاه نخستین برخاست. اسکندر پس از عبور بابل به شوش رسید و سپس چنان به سرعت به جانب پرسپولیس به راه افتاد که نگهبانان خراین مملکتی، فرصت آنرا پیدا نکردند که اموال موجود را در جای امنی پنهان کنند. در اینجا اسکندر کاری کرد که در زندگی کثیفش، لکه ننگ بزرگی بر جای گذاشت و آن اینکه برای فرو نشاندن آتش هوس یکی از معشوقه های خود به نام تائیس، کاخهای پرسپولیس را آتش زد. به سپاهیان خود پروانه غرت کردن شهر را داد و به اندرز پارمنیون برای خودداری کردن از چنین کار زشتی گوش نداد.

    داریوش سوم از ولایات پارس و بالخاصه ولایات خاوری، قشونی به شمار یک میلیون نفر فراهم آورده بود که مرکب بود از پارسیان، مادیان، بابلیان، سوریان، ارمنیان، کاپادوکیاییان، باکتریاییان، سغدیان، آراخوسیاییان، سکاها و هندوان. افراد این قشون دیگر تنها به تیر و کمان مسلح نبودند، بلکه زوبین، نیزه و زره نیز داشتند و بر اسب و فیل سوار بودند و به چرخهای ارابه هایشان، داسهایی بسته شده بود تا دشمنان را مانند گندم مزرعه درو کند، آسیای پیر، با این نیروی عظیم، آخرین تلاش خود را میکرد که در مقابل اروپای جوان از هستی خویش دفاع کند. اسکندر با 7000 سوار و 40000 پیاده در گوگمل با این مخلوط ناهمرنگ بی نظام برخورد و نبرد در گرفت.

    اسکندر با برتری سلاح و فرماندهی صحیح خویش، توانست در ظرف مدت یک روز شیرازه سپاه داریوش سوم را از هم بگسلد. داریوش سوم، بار دیگر در صدد گریختن از میدان جنگ بر آمد، ولی فرماندهان وی، این فرار دوم را ناخوش دانستند و وی را ناگهانی در سراپرده اش کشتند. اسکندر از کشندگان شاه پارس هر که را بدست آورد، کشت و نعش داریوش سوم را با احترام به پرسپولیس فرستاد تا مانند شاهان هخامنش به خاک سپرده شود.

    و این پایان غم انگیزی بود بر سلطه امپراطوری هخامنشیان بر سرزمین بزرگ پارس.

    منبع:تاریخ تمدن       نویسنده: ویل دورانت

     



    محمد ::: پنج شنبه 87/4/20::: ساعت 1:21 صبح

    حمله پارسیان به یونان (بخش اول)ـ

    هنگامی که داریوش هخامنشی به حکومت رسید گویی دودمان تازه ای از امپراطوری

    هخامنشی بوجود آمده بود.داریوش پارسی در شرق فتح دره هند را اگر آغاز نکرده باشد

    دست کم تکمیل کرد.در غرب تا اروپا را پیمود و علیه سیت ها لشکر کشید.این حمل آخر

    به شکستی انجامید که چنان اعتبار پارس را لرزاند که یونانیان یونیه به خود جرات دادندکه

    به ایران حمله کنند.داریوش هم آنها را سرکوب کرد و برای تنبیه شهرهای اصلی یونان

    که به شورشیان کمک کرده بودند، به این شهرها لشکر کوچکی از راه دریا فرستاد.

    این لشکر از یونانیان شکست خورد. این شکست در تاریخ یونان پرآب و تاب نوشته شده

    است.اما این فقط زد و خورد گشاینده جنگی بود که داریوش پارسی اکنون خود را بدان

    متعهد حس میکرد.اما داریوش پیش از تکمیل تدارکاتش فوت کرد.

     



    محمد ::: چهارشنبه 85/12/2::: ساعت 11:43 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 117
    بازدید دیروز: 88
    کل بازدید :1103144
    تبلیغات





    >> درباره خودم <<
    تخت جمشید
    محمد
    بگذارید هرکس به آیین خویش باشد . زنان را گرامی بدارید . فرودستان را دریابید . و هرکس به زبان تبار خویش سخن گوید

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    تخت جمشید

    >>لینک دوستان<<
    لنگه کفش
    ###@جزین@###
    هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
    مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
    •°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
    %% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
    برلیان
    سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
    جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
    آوای قلبها...
    بوی سیب
    گیاهان دارویی
    یادداشتهای من
    فطرس
    بشنو از نی
    خاطرات کودکی و...
    روابط عمومی به زبان آدمیزاد
    مستان ِ عاشق
    دختری از سرزمین پارس
    دوست دارم
    دُرُخـــــــــــــــــــــــش
    نوری چایی_بیجار
    کلبه ی تنها
    از هر دری،سخنی!
    پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
    آوای ققنوس
    همـــ نفــــــــس

    همیشه منتظرت هستم ، ای عدل وعده داده شده...
    به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
    زیر آسمان خدا
    دکتر علی حاجی ستوده
    ایران سرای من
    غم دنیا رو دوشمه
    همه چیز...
    چالوس و نوشهر
    سلطان عشق
    سامانتا
    عشق بی همتا
    ماهیان آکواریمی
    یادداشت های یه آسمونی
    معماری ، هنر شکل دادن به فضا
    احساس داغ
    محمدرضا جاودانی
    my love is only god
    ترفندهای کامپیوتر
    *** /// هلاک عشق \\\ ***
    داستان و راه های توحید جویان بزرگ
    دین جوان
    desperado bug
    اس ام اس سرکاری و جوک
    زندگی دفتری از خاطره هاست
    دوست دارم تو تنها ارزویم باشی
    دریای نور
    شادی(زمزمه های دلتنگی)
    چرندوپرند
    آایرانا
    سرزمین مقدس
    باغ گیلاس
    پایگاه ایران زمین
    عکسهای تخت جمشید
    سرگرمی
    فیلترشکن 4046
    چاپار سافت
    موزه منطقه ای جنوب شرق
    مرودشت شهر من
    ایران ما
    شاهنشاه هخامنشی-آرمین
    موزه بزرگ جنوب شرق
    نجوا
    کورش کبییر
    ما ایرانی هستیم
    دل نوشته های یک خسته
    هخامنشیان

    تمدنهای فراموش شده
    چنین گفت سینوهه

    گریه های شبانه
    ایرانگردی
    نیلو رایانه
    وب سایت تفریحی صد دروازه
    هخامنشیان
    دختری از سرزمین پارس

    >>لوگوی دوستان<<



    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<

    مترجم سایت

    مترجم سایت

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    X بستن تبلیغات