سخنی از داریوش بزرگ
اهورامزدا چون این سرزمین را آشفته دید، آنرا به من ارزانی داشت. مرا شاه کرد. من شاه هستم. به خواست اهورامزدا، من این سرزمین را در خود نشاندم. آنچه من گفتم، همان گونه که خواست من بود، آنگونه کردند. اگر میخواهی بدانی که چند (وکدام) بود کشورهایی که داریوش شاه داشت، پیکرها را ببین که تخت را میبرند. آنگاه پی خواهی برد. آنگاه برایت روشن میشود که نیزه پارسی دور رفته است. آنگاه در خواهی یافت که مرد پارسی خیلی دور از پارس، جنگ کرده است (و پیروز شده است)
داریوش شاه میگوید: آنچه شد، همه را به خواست اهورامزدا کردم. اهورامزدا مرا یاری کرد تا هنگامی که کار را کردم. اهورامزدا من و خاندان شاهی ام را و این کشور را از زیان دور بدارد.
این را من از اهورامزدا میخواهم. اهورامزدا این را به من بدهد.
ای مرد! فرمان اهورامزدا به دیدت ناپسند نیاید.
راه راست را ترک نکن! شورش نکن
زاد روز زرتشت خجسته باد
خداحافظ
عکسهای شهر تاریخی استخر
شهر باستانی استخر
سنگهای تخت جمشید
نام و نسبت زمانی ماههای سال در تقویمهای مختلف
واژه پارسه، تخت جمشید و پرسپولیس
امپراطوری هخامنشی
کتابخانه تخت جمشید
کوروش بزرگ
فونت خط میخی
پادشاهان هخامنشی
تخت جمشید،معجزه هنر پارسیان
[عناوین آرشیوشده]