اردیبهشت فصل دلبری ِ دختر بهار, شیراز یکی از تاریخی ترین شهرهای ایران است, شهری تماشایی با باغ ها و آثار تاریخی فراوان که نه فقط گردشگران داخلی بلکه گردشگران زیادی هم از خارج کشور دارد
اهمیت این شهر در حدی است که حتی روزی در تقویم هم برای آن در نظر گرفته شده و 15 اردیبهشت به نام روز شیراز نامگذاری شده است. پیش از این در مورد هیچ کدام از شهرهای ایران سابقه نداشته که روزی به نام شهری خاص معرفی شود و شیراز در این مورد تکه تازه است. در این روز در شهر شیراز برنامه ها و رویدادهای فرهنگی زیادی برگزار می شود .
ماجرای ثبت 15 اردیبهشت به نام «روز شیراز» چند سال پیش برمی گردد زمانی که این نامگذاری در شورای شهر شیراز تصویب شد و خیلی زود به تایید مجلس هم رسید. اگر تا به حال در اردیبهشت ماه گذرتان به شیراز افتاده باشد حتما می دانید که این شهر در این ماه چقدر سرسبز و تماشایی ست و از همه مهمتر عطر بهار نارنج در باغ ها و خیابان های این شهر جایی رویایی و بهشتی را پدید آورده است. خیلی ها اردیبهشت را ماه شیراز می دانند و منتظرند تا اردیبهشت شود و سفری به شیراز ترتیب دهند به خصوص اینکه در این ماه به مناسبت روز شیراز مراسم متنوع و جالبی هم در سطح شهر برگزار می شود.
داشته های فرهنگی، هنری و تاریخی شیراز در کنار طبیعت زیبای اردیبهشتی این شهر سبب شده که 15 اردیبهشت را به نام "روز شیراز" نامگذاری کنند.
بنا به روایت اسناد تاریخی نام شیراز از الواح گلی ایلامی متعلق به 2000 سال پیش از میلاد که در گوشه جنوب غربی این شهر یافت شد، گرفته شده است. در این الواح به شهری به نام تیرازیس اشاره شده است که بر اثر گذر زمان به شیراز تغییر نام داده است.
در کاوش های باستان شناسی در تخت جمشید، به سرپرستی جورج کامرون در سال 1314 خورشیدی به پیدایش خشت نبشته هایی عیلامی انجامید که بر روی چند فقره از آن ها به قلعه ای بنام «تیرازیس» یا «شیرازیس» اشاره شده است. همچنین مهره هایی مربوط به اواخر ساسانی و اوایل اسلام، در محل قصر ابونصر یافت شده است که حاوی نام «شیراز» هستند.
جشن گاهنبار میدیوزرم یا جشن بهاربد که از بزرگترین و مهم ترین جشن های ایرانیان پیش از رواج دین زرتشتی در عصر ساسانی بوده است. آخرین سند مکتوب از برگزاری جشن میانه بهار، عبارت است از گزارش کوتاه اما مهم ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه (فصل دوازدهم) که از اهتمام فراوان مردم به برگزاری آن یاد می کند و پس از آن در هیچ منبع دیگر، یادی از آن نشده است. امروزه بازمانده هایی از جشن کهن بهاربد در نواحی گوناگون سرزمین های ایران بر جای مانده است (مانند مراسمی زیبا و نمادین در حوض سعدی شیراز و چشمه مجاور آن).
در زمانی که گاهشماری گاهنباری یا کهن ترین گاهشماری شناخته شده ایرانی، روایی داشته و هنوز هم نشانه هایی از آن کم وبیش برجای مانده است؛ آغاز و میانه هر یک از فصل های سال جشن گرفته می شده است. یکی از این جشن های سالیانه که در پانزدهم اردیبهشت یا روز دی به مهر از اردیبهشت ماه برگزار می شده، عبارت بوده از گاهنبار میدیوزَرِم (در اوستایی: مَـئـیـذیـوئی زَرِمَـیَـه) که به معنای میانه فصل سبز یا میانه بهار است.
جشن های گاهنباری یا موسم های سالیانه، ادامه و بازمانده ای از نوعی تقویم کهن در ایران باستان است که طول سال خورشیدی را نه به دوازده ماه خورشیدی، بلکه به چهار فصل و چهار نیم فصل تقسیم کرده اند و هریک از این بازه های زمانی، نام و جشنی ویژه داشته است.
سال گاهنباری از نخستین روز تابستان آغاز می شد و پس از هفت پار ه ی زمانی، یعنی سه پایان فصل و چهار میانه فصل، به آغاز سال بعدی می رسید. پایان بهار یا آغاز تابستان دارای جشن گاهنباری نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو به شمار می رفت.
متن پهلوی «ویـچـیـتَـکی های زاد سْـپَـرَم/ زات سْـپَـرَم» (گزیده های زادسپرم)، بجز اشاره های کوتاه و جالبی که به تاریخچه و رویدادهای زمان زرتشت می پردازد، برانگیختن او به پیامبری را نیز به همین روز منسوب می دارد.
زادسپرم نقل می کند که زرتشت در دی به مهر روز از اردیبهشت ماه یا پانزدهم اردیبهشت، به جشنگاهی می رود که در آن روز مردمان بسیاری در آنجا جشنی به نام «بهاربُد/ بهاربود» آراسته بوده اند. در بامداد آن روز، او برای کوبیدن هوم (هَـئـومَـه) به کرانه رود دائیتی می رود و در آنجا وهومن بدو فراز می آید. وهومن، پوشاکی از روشنایی بر تن داشت و سراسر اندام او از روشنایی بود. او زرتشت را به انجمن همپرسگی امشاسپندان بر کرانه رود دائیتی فراز می برد و در همین انجمن، اورمزد او را به دین آوری بر می گزیند.
البته میانه بهار با شانزدهم اردیبهشت برابر است؛اما در گذشته و حتی امروزه، عملا پانزدهمین روزِ ماهِ دوم هر فصل به عنوان میان? هرفصل شناخته می شود.
روایت زادسپرم از پیامبری زرتشت، در سده هفتم هجری و در مثنوی «زراتشت نامه» به شعر برگردان شده و سپس در «دبستان المذاهب» دگرباره به نثر بازگو شده است.
چــو یــک نـــیــمــه از مــاه اردیـــبــهــشـت
گـذشـت و جـهـان گـشـت هـمـچـون بـهـشـت
ازان پـــس ازان جــشــنــگــه گــشــت بـــاز
بـــیـــامــــد بـــه نـــزدیــــک دریــــا فــــــراز
بـــروزی کـــه خـــوانـــی وُرا دی بـــمـــهــر
بــدانــگــه کــه خــورشــیــد بــنــمــود چـهــر
امروزه بازمانده هایی از جشن کهن بهاربُد در نواحی گوناگون سرزمین های ایرانی برجای مانده است (مانند مراسمی زیبا و نمادین در حوض سعدی شیراز و چشمه مجاور آن)، اما آیین های بزرگداشت روز پیام آوری زرتشت بکلی فراموش شده و در هیچ کجا برگزار نمی شود.
جشن های گاهنباری(پاره های سال/موسم های سالیانه)،ادامه و بازمانده ای از نوعی تقویم کهن در ایران باستان است که طول سال خورشیدی را نه به دوازده ماه خورشیدی،بلکه به چهارفصل وچهار نیم فصل تقسیم می کرده اند و هریک از این بازه های زمانی،نام وجشنی ویژه به همراه داشته است.
سال گاهنباری از هنگام انقلاب تابستانی یا نخستین روز تابستان آغاز می شده وپس از هفت پار? زمانی،یعنی سه پایان فصل و چهار میانه فصل،به آغاز سال بعدی می رسیده است(پایان بهار یا آغاز تابستان دارای جشن گاهنباری نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو بشمار می رفته است.
بعدا (و احتمالا در زمان تحریف های عصر ساسانی)،کوشش می شود تا جشن های گاهنباری با باورهای دینی ِ ساختگیِ ساسانیان تطبیق پیدا کند و برای آنها دلایل مذهبی می تراشند وخلقت آسمان،آب،زمین،گیاه،جانواران و مردم را به این گاه ها منسوب می دارند و دخل وتصرف فراوانی در فاصل? حقیقی موسم های گاهنباری(که با تقویم طبیعی کاملا برابراست)می کنند. دستبردهای عصر ساسانی در نظام گاهشماری گاهنباری موجب شده است که فاصل? گاهنبارها در متون کهن به گونه های بسیار مختلفی ثبت شوند و هیچگونه تطبیقی با یکدیگر نداشته باشند.
نظام موسم های گاهنباری بسیار ساده ودقیق است و امروزه همچنان بیشتر روستانشینان و کشاورزان سرزمین های ایرانی از آن بهره برداری می کنند.در بین کشاورزان،سنجش زمان به گون? شمارش روزهای فصل(مثلا بیستم بهار،چهلم بهار ویا بیست روز به تابستان مانده)بسیار رایج تر از سنجش زمان براساس شماره روز و ماه است .
امروز رفتم شهر استخر و یه سری عکس گرفتم. درباره شهر استخر اطلاعات کاملی در وبلاگ نوشتم و اینجا دیگه توضیحی نمینویسم. چند تا عکس هم از اطراف نقش رستم گرفتم که جالب هستن
نظر یادتون نره. اگه آثار تاریخی دوران هخامنشی در اطراف شهر شما هست، میتونید عکس بگیرید و برای بنده بفرستید تا در وبلاگ بذارم و بقیه تاریخ دوستان هم بتونن استفاده کنن. اینم ایمیل بنده. mohamad.loveu24@gmail.com
برای دریافت عکسها روی لینک زیر کلیک کنید
اِصطَخر نام شهری باستانی است واقع در استان فارس ایران
اصطخر از بزرگترین شهرهای دوران خود بوده و به گفته تاریخ نویسان چهار دروازه داشته که امروزه یکی از آنها در سر پیچ دوراهی مرودشت - ارسنجان قرار دارد و دیگری در جنوب مرودشت کنونی قرار داشتهاست.
اصطخر در درههای باریک بلوار (رود) بین شمال کوه رحمت و نقش رستم واقع شدهاست. اصطخر در نزدیکی جایی که دره بهسوی مرودشت باز میشود قرار گرفتهاست و تا نزدیکیهای تخت جمشید گسترش مییابد. اصطخر در اصل احتمالاً حومه? اسکان شهری در اطراف اقامتگاههای شاهی هخامنشی بودهاست، اما امروزه نشانهها و آثار اندکی از آن برجای مانده است. پس از مرگ سلوکوس یکم، هنگامی که ایالت فارس ادعای استقلال دوباره کرده بود، بهنظر میرسد که اصطخر مرکز اصلی این خواسته بوده باشد. اصطخر بهتر از پایتخت قدیمی توسط تپههای مجاور محافظت میشد و «جاده? زمستانی» فارس به اصفهان از مسیر اصطخر به پاسارگاد و آباده میگذشت.
شهر اصطخر 5 سال پیش از میلاد و 10 سال پس از آن قدمت دارد و شاهد تاجگذاریها و جشنها و شکوه بسیاری بوده و صدها هزار نفر ساکن داشتهاست و نخستین پایتخت حکومت ساسانیان بوده است.
این شهر تا پایان پادشاهی ساسانیان از آبادترین و با شکوهترین شهرهای ایرانباستان بود، اما توسط اسکندر ویران گشت و بعد از آن توسط اعراب تسخیر گردید و به دلیل خیزشهای پیاپی مردم (از سال 23 تا سال 29 هجری) بارها فتح شد و مردم آن قتلعام شدند و پس از آن تنها ویرانهای از آن برجای ماند.
این شهر مرکز ایالت کوره اصطخر بوده واین ایالت برای خود ولایت هایی داشته که یکی از این ولایت ها روذان ( در حال حاضر شهرستان انار در استان کرمان می باشد) که دارای شهرهای ابان، اناس ، اذکان، رودان بوده است و بارها در طول تاریخ بین کرمان و فارس دست به دست شده است
ساخته و رونق گرفتن شیراز هم باعث کوچ مردم، و ویرانی شهر شد
اولین بار اصطخر در زمان عمرابن خطاب توسط عثمان بن ابی العاص تسخیر شد و اموال و زمینهای مردم به غنیمت گرفته شد و هم چنین برای آخرین بار در سال 29 هجری عبدالله عامر، گماشته عثمان، پس از تسخیر شهر گور، بسوی اصطخر شتافت تا خیزش چندباره مردم اصطخر را سرکوب نماید ولی با مقاومت سخت و گسترده آنان روبرو شد، اما سرانجام مردم را کشتار نمود و شهر را دوباره تسخیر کرد.
منبع : ویکیپدیا
معادن سنگ مورد استفاده هخا منشیان در سا خت آثار معماری ارگ پارسه (تخت جمشید)
درکشورهای باستانی نظیر ایران و مصر که امکان دسترسی به معادن غنی سنگ وجود داشته ، ساختن پرستشگاه ها و کاخ ها از مصالح با دوام وسنگ های گران نوعی وظیفه به شمار می آمده است .آن ها معتقد بودند برای خدایانی که جاودانی هستند باید جایگاه های جاودانی ساخت که هزاران سال برپا بماند. ولی خانه های شخصی برای عمر زود گذر وکوتاه بشر از هرچه ساخته شود ،اهمیتی ندارد. بنابراین در دشت مرودشت معادن سنگی که به کارسنگ تراشی وساختمان سازی برای مجموعه میراث جهانی ارگ پارسه (تخت جمشید) آید، وجود دارد در معادن تاریخی هنوز با قیمانده های کار تمام نشده درآن دوران را نشان می دهد که به ما فرصت مطالعه و بررسی و چگونگی قطعات را می دهد .در واقع با توجه به برسی ویلیام سامنر در سال 1986م. محل های استخراج سنگ را شامل کوه های رحمت ، مجدآباد ، گند شلو،کوه قباله و کوه حسین دانسته اند.
براساس پژوهش تیلیا سنگ هایی که درساختمان کاخ های ارگ پارسه (تخت جمشید) به کار رفته اند بیشتر دو نوع هستند .یکی سنگ آهکی به رنگ خاکستری شفاف با سنگواره های دوره کرتاسه میانی-بالا دراطراف تخت جمشید و نواحی دور ونزدیک کوه رحمت می آوردند ،رگه های چندی در پوزه کوه رحمت ،که از آنجا قطعات زیادی سنگ های تنه ، ستون ،سرستون و سنگ های یکپارچه درگاه ها بریده شده است.
سنگ های آهکی خاکستری مایل به سیاه که نسبت به سنگ های کوه رحمت سخت تر و فشرده تر است،از کوه مجد آباد در 40کیلومتری غرب ارگ پارسه (تخت جمشید) است .در معدن مجد آباد تکه های بسیار بزرگ سنگ از کوه جدا شده ویادر وضعیت ناتمام درحال جدا شدن از کوه است ،همچنین قطعات زیرستون، ستون بریده شده وتا حدودی هم حجاری شده نموداراست.
طرز بریدن سنگ از کوه و آوردن تا پای بنا وروی هم گذاردن وتراش دادن به این طریق بوده است که ابتدا بر لبه صخره های پهن و قسمتی صاف رامعین کرده ، با تیشه ای یک سر یا دو سر (کنر) و قلم و نیزه ومیخ های مخصوص،گودال هایی به عمق 60سانتیمتر،در فواصل معین می کندند و سپس در آن ها گوه هایی از چوب خشک می گذاردند وبررویش آب می ریختند.این آب ،گوه ها را منبسط می کرده و جای تنگ ، باعث فشار به سنگ می شد، و تکه بزرگی از آن جدا می گشت و بیرون پرتاپ می شد .اگر رگه های خوب در سنگ معدن بود ،از همان جا استفاده کرده ،با کمک گیره و اهرم تکه تکه از آن می بریدند . گاهی با کنر راهروهایی در میان تخته سنگ ها درست می کردند و عمودی پایین می رفتند ، و سپس قطعات را می شکافتند و خردتر می ساختند . نمونه این راهروها در پایین آرامگاه داریوش سوم(500 متری جنوب صفه)موجود است .گاهی در همان محل استخراج ، تخته سنگ ها را به صورت زمختی به شکل شیبی که می خواستند عاقبت درآید ، درست می کردند ، و درگوشه وکنارش زائده های گیره و دسته مانندی را ناتراشیده می گذاردند تا بتوان از آن ها برای بستن و حملش سود جست .لبه ها را اصلا" تیز و پرداخته نمی کردند تا مبادا ضمن عمل بشکند بعد تکه نیم تراشیده را پایین می غلطانیدند و از راه رودخانه و یا جاده به پای کار می بردند.
شیوه حمل سنگ ها به این ترتیب بوده که هر سنگ را بر روی چند تخته چوبی بزرگ گذارده ، زیر تخته ها غلطک چوبی می نهادند ، و با هل دادن سنگ و جابه جا کردن غلطک ها جلو میرفتند . در جاده ، از حیوانات بارکش چون گاو قاطر و اسب ، با صرف نیروی زیادی آن ها را تا پای بنا می آوردند و سپس با کمک منجنیق های چوبی و قرقره های بزرگ و طناب های ضخیم علفی و بستن سکو های سنگی محکم که تاب فشار سنگ را داشته باشد،سنگ ها را به روی کار می گذارده اند .
در طرفین سنگ ها ی بدنه ستون ،دسته هایی می گذارده اند که کار بستن طناب و بالا کشیدن تکه های عظیم سنگ ها را آسان تر نماید . دسته ها پس از نصب ستون می تراشیده اند . هنوز آثار این دسته ها برقطعات ستون ورودیه نیمه تمام کاخ صد ستون ، دیده می شود . قطعات سنگ را خیلی بزرگ تر از آن چه این باید هنگام نصب و تراش از کار بیرون بیا ید ،از کوه جدا کرده و به جای خود نصب می کرده اند ،این نکته از مدخل نیمه تمام کاخ صد ستون که سنگ های نیمه تراش را روی هم گذارده و از پایین مشغول تراش آن بوده اند و به همان حال باقی مانده ، کاملا"مشهود و قابل استنباط است .
مراحل مختلف تراش را با قلم های متفاوت انجام می دادند ، قلم های زمخت و تیشههای یکسر یا دوسر(کنر) و پتک و تیشة مخصوص و چکش و دیگر آلات مناسب در مرحلة اول ، برای جداکردن به کار می رفت ، بعد قلمهای یک یا چند دندانهای به کار گرفته ، سطح را به صورت دلخواه در میآوردند و سپس با برادههای سنگی و یا سمغ های مخصوص صافی و شفافیت را در قسمت های تراشیده شده به وجود میآوردند . استادان کار معمولآ علامت مخصوص خود را بر روی کاری که انجام داده بودند باقی می گذاردند ، و این علایم امروزه راهگشای بسیاری از مشکلاتِ معماریِ ارگ پارسه (تخت جمشید) می باشد .
نام و نسبت زمانی ماههای سال در تقویمهای مختلف
اخترشناسان، 2500 سال پیش قواعد حرکت خورشید، مااه و ستارگان را میشناختند و دوره های ساروسی را استخراج کرده بودند و میتوانستند پدیده هایی مانند خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را پیش بینی کنند.
در کتیبه ای که از داریوش بزرگ بدست آمده، حتی محل رویت خورشید گرفتگی نیز پیش بینی شده است. یکی از اخترشناسان آن دوره نابوریمانو بوده است. او در دوران پادشاهی کمبوجیه فعالیت خود را آغاز کرد و کتیبه معروف کمبوجیه 400 که به رصد ماه و مشتری و زهره و زحل و مریخ پرداخته اثر اوست.
کتیبه ها حاکی از آن است که در سالهای 550 تا 330 پیش از میلاد، علم ستاره شناسی به اوج خود رسیده است و در همه سرزمینهای تابعه ایران تاثیر ئاشته است.
در زمان داریوش اول، دانشمندی ایرانی به مصر اعزام شد و مامور تشکیل بنیادهای علمی در مصر بود. دانشمندان یونانی زیادی در قرن ششم پیش از میلاد به ایران سفر کردند که در میان آنها فیثاغورث نیز بوده است. آنها پس از بازگشت در اسپارت، آفتاب سنج نیز ساختند
جهت بزرگنمایی روی عکس کلیک کنید
نام تخت جمشید در زمان ساخت «پارسَه» به معنای «شهر پارسیان» بود. یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسهشهر») خواندهاند. در فارسی معاصر این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطورهای ایران مینامند
در زمان ساسانیان به تخت جمشید سَت ستون (صد ستون) میگفتند.
در شاهنامه فردوسی آمدهاست :
جمشید پادشاهی عادل و زیبارو بود که نوروز را بر پا داشت و هفتصد سال بر ایران پادشاهی کرد. اورنگ یا تخت شاهی او چنان بزرگ بود که دیوان به دوش میکشیدند
صدها سال پس از حمله اسکندر و اعراب و در زمانی که یاد و خاطره پادشاهان هخامنشی فراموش شده بود، مردمی که از نزدیکی خرابههای پارسه عبور میکردند، تصاویر حکاکی شده? تخت شاهی را میدیدند که روی دست مردم بلند شدهاست و از آنجا که نمیتوانستند خط میخی کتیبههای حک شده روی سنگها را بخوانند، میپنداشتند که این همان اورنگ جمشید است که فردوسی در شاهنامه خود از آن یاد کردهاست. به همین خاطر نام این مکان را تخت جمشید نهادند. بعدها که باستانشناسان توانستند خط میخی کتیبه را ترجمه کنند، متوجه شدند که نام اصلی آن پارسه بودهاست
در دوره اسلامی این مکان را محترم شمرده و آن را هزار ستون و چهل منار مینامیدند و با شخصیتهایی چون سلیمان نبی و جمشید ربطش میدادند. نام مشهور غربی این محل یعنی پِرسِه پلیس ریشه غریبی دارد. در زبان یونانی، پِرسِه پلیس و یا به صورت شاعرانه آن پِرسِپ تولیس (Persepolis) لقبی است برای آتنه الهه خرد، صنعت و جنگ که ویرانکننده? شهرها معنی میدهد. این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم پیش از زادروز، به حالت تجنیس و بازی با لغات، در مورد شهر پارسیان به کار بردهاست
سازه و موقعیت مکانی تخت جمشید
تخت جمشید در مرکز استان فارس، 10 کیلومتری شمال مرودشت و در 57 کیلومتری شیراز قرار دارد. ارتفاع از سطح دریا تخت جمشید 1770 متر میباشد. طرف شرقی این مجموعه کاخها بر روی کوه رحمت و سه طرف دیگر در درون جلگه مرودشت پیش رفتهاست. تخت جمشید بر روی صفّه یا سکوی سنگی که ارتفاع آن بین 8 تا 18 متر بالاتر از سطح جلگه? مرودشت است، واقع شدهاست. ابعاد تخت جمشید 455 متر (جبهه غربی)، 300 متر (جبهه شمالی)، 430 متر (جبهه شرقی)، 390 متر (جبهه جنوبی) میباشد. همچنین طول تخت جمشید برابر با طول آکروپولیس در آتن است، اما عرض آن چهار تا پنج برابر آکروپولیس است
کتیبه بزرگ داریوش بزرگ بر دیوار جبهه جنوبی تخت جمشید، آشکارا گواهی میدهد که در این مکان هیچ بنایی از قبل وجود نداشتهاست. وسعت کامل کاخهای تخت جمشید 125 هزار متر مربع است
منبع : ویکی پدیا
درود به همه بازدیدکنندگان محترم و دوستداران تاریخ ایران زمین
با توجه به اینکه در نظرات ارسالی بعضی افراد و حتی در برخی سایتها و وبلاگها، توهینهایی به پادشاهان هخامنشی و کلا امپراطوری هخامنشیان میشه و البته بعضیها نیز برخی از نوشته های تاریخ نویسان را اشتباه میدانند، در این پست دوست دارم هر کسی که به این وبلاگ میاد، هر نظر یا مطلبی در رابطه با امپراطوری هخامنشیان داره، بنویسه
ممنون از حضورتون
سلام. برای شروع کتابخانه وبلاگ، چند کتاب مفید گذاشتم که میتونید دریافت کنید. حجم کتابها هم بسیار کم هست.
زاد روز زرتشت خجسته باد
خداحافظ
عکسهای شهر تاریخی استخر
شهر باستانی استخر
سنگهای تخت جمشید
نام و نسبت زمانی ماههای سال در تقویمهای مختلف
واژه پارسه، تخت جمشید و پرسپولیس
امپراطوری هخامنشی
کتابخانه تخت جمشید
کوروش بزرگ
فونت خط میخی
پادشاهان هخامنشی
تخت جمشید،معجزه هنر پارسیان
[عناوین آرشیوشده]