سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تخت جمشید
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  •  Atom 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    *

    محمد ::: شنبه 87/3/18::: ساعت 1:26 صبح

    چون پارسیان تمام همت خود را متوجه برپا ساختن کاخ شاهنشاهی خویش کرده بودند، دیگر وقت و نیرویشان برای کاری جز جنگ کفایت نمیکرد.به همین جهت، در مورد هنر، مانند رومیان ، قسمت عمده توجه آنها به آن چیزی بود که از خارج ایران زمین وارد میشد.البته ذوق زیبا پسندی داشتند، ولی ساختن چیزهای زیبا را بر عهده هنرمندان و یا بیگانگان هنرمندی که در داخل ایران به سر میبردند میگذاشتند و پولی را که برای مزد دادن به این هنرمندان لازم بود از کشورهای تابع خود فراهم میکردند.خانه های زیبا و باغهای خرم و عالی داشتند که گاهی به صورت شکارگاه و محل نگاهداری مجموعه های گوناگون جانوران در می آمد.در خانه های خود اثاثه گرانبها جمع آوری میکردند.از قبیل میزهایی که روپوش طلا و نقره داشت و یا با این دو فلز گرانبها منبت کاری شده بود و تختهایی که روپوشهای عالی و زیبایی داشتند و فرشهای نرمی که همه گونه رنگهای زمین و آسمان بر آنها دیده میشد و کف اتاقهای خود را با آن مفروش میکردند.در جامهای زرین شراب می نوشیدند و میز و طاقچه های اتاق خود را با گلدانهای پر از گل می آراستند.آواز خواندن و رقصیدن را دوست داشتند و از نواختن چنگ و نی و طبل و دف لذت میبردند.گوهرهای گرانبها در نزدشان فراوان بود و با آنها از تاج و گوشواره گرفته تا دستبند و کفشهای مرصع می ساختند.مردان نیز به زیور آلات علاقه مند بودند و گوش و گردن و بازوهای خود را با آنها می آراستند.مروارید و یاقوت و زمرد و لاجورد را از خارج وارد می کردند، ولی فیروزه را از کانهای پارس بدست می آوردند.از همین سنگ گرانبها بود که ثروتمندان ، مهرهای خود را تهیه میکردند.سنگهای گرانبها را بصورت های عجیب و غریب می تراشیدند و به گمان خود ، آنها رابصورت دیوها و شیاطین معروف در می آوردند.شاه بر تخت زرینی می نشست که آسمانه طلایی بر بالای آن بود و پایه های زرین داشت

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     



    محمد ::: دوشنبه 87/3/13::: ساعت 1:28 صبح

    صناعت در پارس رواج و رونقی نداشت.پارسیان به آن خوشنود بودند که اقوام خاور نزدیک به حرفه ها و صناعات دستی بپردازند و ساخته های دست خود را همراه باج و خراج برایشان بفرستند.در کارهای حمل و نقل ابتکاری فراوان تر از صنعت داشتند.مهندسان پارسی به فرمان داریوش بزرگ ، شاهراههایی ساختند که پایتختها را به یکدیگر مربوط میکرد.درازی یکی از این راهها که از شوش تا ساردیس امتداد داشت، دو هزار و چهارصد کیلومتر بود.طول راهها را با فرسخ اندازه میگرفتند و به گفته هرودوت ، در پایان هر چهار فرسخ منزگاه شاهی و مهمانخانه های با شکوه وجود داشت و راهها همه از جاهای امن و آباد میگذشت.

    در هر منزل اسبهای تازه نفس آماده بود تا چاپار یا برید بی معطلی به راه خود ادامه دهد.به همین جهت بود که برید شاهی فاصله شوش تا ساردیس را در همان زمانی می پیمود که اکنون اتومبیلها می پیمایند.یعنی در مدتی کمتر از یک هفته-در صورتی که مسافران عادی آن زمان این فاصله را در نود روز می پیمودند.از نهرهای بزرگ با کرجی عبور میکردند،ولی مهندسان پارسی توانایی آن را داشتند که در موقع حاجت بر رودخانه فرات یا تنگه داردانل پلهای محکمی بزنند تا صدها فیل ترسناک با ایمنی از روی آنها عبور کنند.

    در آن زمان راه دیگری نیز بود که از کوههای افغانستان میگذشت و پارس را به هندوستان می پیوست. همه این راهها سبب آن شده بود که شهر شوش انبار میان راه ثروت عظیم خاور زمین باشد.این ثروت در آن زمان دور نیز به اندازه ای فراوان بود که عقل به سختی آنرا باور میکند.اساس ساختمان این راهها آن بود که برای هدفهای جنگی و دولتی به کار رود و تسلط حکومت مرکزی و جریان اداری کارها را تسهیل کند،ولی در عین حال سبب آن شد که کار بازرگانی و حمل و نقل کالاها نیز آسان شود و عادات و افکار از ناحیه ای به ناحیه دیگر انتقال یابد.در ضمن خرافات متداول میان مردم که گریزی از آنها در زندگی روزانه نیست،از همین راه بین اقوام مختلف مبادله میشد.از جمله باید گفت که فرشتگان و شیاطین بوسیله همین راهها از افسانه های پارسی به افسانه های یهودی و مسیحی راه یافت.دریانوردی در میان پارسیان به آن درجه که حمل و نقل خشکی بدست آن مردم ترقی پیدا کرده بود نرسید.پارسیان ناوگان مخصوص به خود نداشتند،بلکه ناوگان فنیقی را یا به اجاره میگرفتند یا با مصادره کردن از آن در منظوره های جنگی خویش استفاده میکردند.داریوش اول ترعه بزرگی میان دریای سرخ و رود نیل حفر کرد تا از این راه بوسیله رود نیل،خلیج فارس را به دریای مدیترانه اتصال دهد، ولی اهمال جانشینان وی سبب شد که این کار عظیم دستخوش ریگهای روان شود و راه ارتباط قطع گردد.خشایارشاه به قسمتی از نیروهای دریایی خود فرمان داد که بر گرد آفریقا گردش کنند، ولی ناوگان پس از عبور از برابر ستونهای هرکول یا همان تنگه جبل الطارق و دور قسمتی از آفریقا،بی نتیجه بازگشتند .

    کارهای بازرگانی بیشتر در دست مردم غیر پارسی مانند بابلیان و فنیقیان و یهودیان بود ،چه پارسیها بازرگانی را کار پستی میشمردند و بازار را کانون دروغ و فریب میدانستند.طبقه ثروتمندان به این می بالیدند که میتوانند بیشتر نیازهای خود را از مزرعه یا دکان ،خود مستقیما به خانه بیاورند،بی آنکه انگشتان خود را به پلیدی خرید و فروش آلوده کنند.در ابتدای کار ، مزد و وام و سود و سرمایه را کالا می پرداختند و بیشتر چهارپایان و دانه بار به این منظور بکار میرفت.بعدها از لیدیا سکه های پول به پارس آمده و داریوش بزرگ سکه "دریک" را با سیم و زر ضرب کرد و نقش خود را بر آن گذاشت.نسبت دریک طلا به دریک نقره نسبت 3/5 به 1 بود .

    این،خود،آغاز پیدا شدن نسبتی است که هم اکنون میان واحد نقره و واحد طلا، در سکه های زمان حاضر وجود دارد



    محمد ::: یکشنبه 87/3/5::: ساعت 1:15 صبح

    کیفر گناهان جسمانی در شریعت زردشت،مانند شریعت یهودی بسیار سخت بود.استمنای با دست را با شلاق زدن کیفر میکردند.کیفر لواط و زنا آن بود که زن یا مردی را که مرتکب چنین گونه اعمال میشدند ،بکشند.زیرا از مار خزنده و گرگ زوزه کش بیشتر مستحق کشتن هستند.به گفته هرودوت، پارسیان ربودن زنان را بوسیله زور و قدرت،کار ناپاکان و بدان میدانند.ولی در فکر انتقام برآمدن پس از ربوده شدن زنی،کار احمقان است و آنان را از یاد بردن کار فرزانگان چه واضح است که اگر خود زنان به این کار مایل نباشند،هرگز کسی نمیتواند آنها را برباید.چون فرزندان به سن رشد میرسیدند، پدرانشان اسباب کار زناشویی ایشان را فراهم می ساختند.دامنه انتخاب همسر وسیع بود،زیرا چنانچه روایت شده ، ازدواج میان خواهر و برادر،پدر و دختر،و مادر و پسر معمول بوده است.کنیزک و همخوابه گرفتن عنوان تجملی داشت که تنها مخصوص ثروتمندان بود.اعیان و اشراف چون برای جنگ براه می افتادند پیوسته دسته ای از این همخوابگان با خود همراه میبردند.شمار کنیزکان حرم شاهی را در دوره های متاخر شاهنشاهی،میان 329 و 360 گفته اند،چه در آن زمان عادت بر این جاری شده بود که جز در مورد زنان بسیار زیبا،هیچ زنی از زنان حرم دو بار همخوابه شاه نمیشد.در زمان زردشت پیغمبر،زنان همان گونه که عادت پیشینیان بود،منزلتی عالی داشتند.با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد میکردند.صاحب ملک و زمین میشدند و در آن تصرفات مالکانه داشتند و می توانستند مانند اغلب زنان روزگار حاضر،به نام شوهر یا به وکالت از وی ، به کارهای مربوط به او رسیدگی کنند.پس از داریوش بزرگ،مقام زن ،مخصوصا در میان طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد.زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند،آزادی خود را حفظ میکردند.ولی در مورد زنان دیگر،گوشه نشینی زمان حیض که برایشان واجب بود،رفته رفته ادامه پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار میرود.زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند.هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند.زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد را ببینند.در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده ،هیچ صورت زن دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.

    کنیزکان آزادی بیشتری داشتند،چه لازم بود از مهمانان خواجه خود پذیرایی کنند.زنان حرم شاهی، حتی در دوره های اخیر نیز در دربار تسلط فراوان داشتند و در کنکاش کردن با خواجه سرایان و در طراحی وسایل شکنجه با شاهان رقابت میکردند.



    محمد ::: پنج شنبه 87/3/2::: ساعت 1:33 صبح

    دولت شاهنشاهی پارس ،که در زمان داریوش بزرگ به منتها درجه بزرگی خود رسیده بود ،شامل بیست ایالت میشد و مصر،فلسطین،سوریه فنیقیه،لیدیا،فریگیا،یونیا،کاپادوکیا،کیلیکیا ، ارمنستان،آشور،قفقاز،بابل،ماد،پارس، آنچه امروز بنام افغانستان و پاکستان معروف است ،باختر رود سند در هندوستان،سغدیانا،باکتریا،جایگاه ماساگتها و قبایل دیگری از آسیای میانه جزو این امپراطوری بزرگ بود.تا آن زمان هرگز دولتی به این بزرگی و پهناوری که در زیر فرمان یک نفر باشد،در تاریخ پیدا نشده بود.پارسی که در آن روزگار بر چهل میلیون ساکنان این نواحی حکومت میکرد،همان ایرانی نیست که اکنون میشناسیم،بلکه ناحیه کوچکی در مجاورت خلیج فارس بود که در آن زمان بنام پارس خوانده میشد و اکنون آنرا فارس مینامند.سرزمین پارس سرای بیابانهای بی حاصل و کوههای فراوان بود.رودخانه فراوان نداشت و در معرض گرمای سوزان و سرمای کشنده بود و به همین جهت بود که درآمد زمین به تنهایی کفاف زنگی دو میلیون ساکنان آنرا نمیکرد و ناچار باید کسری را از راه بازرگانی و کشورگشایی تامین کنند.مردم کوه نشین اصلی سرزمین پارس،مانند مادها ،از نژاد هند و اروپایی و شاید هم از جنوب روسیه به این نواحی آمده بودند.از زبان دین قدیمشان آشکار میشود که با آن دسته از نژاد آرین که از افغانستان گذشته و طبقه حاکمه را در سرزمین هند تشکیل داده بودند نسبت نزدیکی داشته اند.داریوش بزرگ خود را در نقش رستم چنین معرفی کرده است:پارسی،پسر پارسی،آریایی،از نژاد آریایی.

    زردشتیان وطن نخستین خود را بنام (ایران-وئجه) یعنی وطن آریاییها می نامند.استرابون کلمه آریانا را برای سرزمینی استعمال کرده است که تقریبا با آنچه امروز بنام ایران مینامیم تفاوتی ندارد.

     



    محمد ::: چهارشنبه 87/2/11::: ساعت 1:57 صبح

    پارسیان زیباترین ملتهای خاور نزدیک در روزگارهای باستانی بوده اند.تصاویری که در آثار تاریخی بر جای مانده،نشان میدهد که آن مردم میانه بالا و نیرومند بوده و بر اثر زندگی کردن در نقاط کوهستانی،سختی و صلابت داشته اند،ولی ثروت فراوان سبب لطافت طبع آنان بوده است.در سیمایشان آثار تقارن مطبوعی دیده میشود و مانند یونانیان بینی کشیده داشته اند.در اندامهایشان آثار نجابت مشهود بوده است.لباسهایی مانند مردم ماد بر تن میکردند.بعدها خود را به زیورآلات مادی نیز می آراستند.جز دو دست،باز گذاشتن هر یک از قسمتهای بدن را خلاف ادب می شمردند و به همین جهت سر تا پایشان با سربند یا کلاه یا پاپوش پوشیده بود.شلواری سه پارچه و پیراهنی کتانی و دو لباش رو می پوشیدند که آستین آنها دستها را می پوشانید و کمربندی بر میان خود می بستند.این گونه لباس پوشیدن سبب آن بود که از گزند گرمای شدید و سرمای جانکاه زمستان در امان بمانند.امتیاز پادشاه در آن بود که شلوار قلاب دوزی شده با نقش و نگار سرخ می پوشید و دکمه های کفش وی به رنگ زعفرانی بود.اختلاف لباس زنان با مردان تنها در آن بود که گریبان پیراهنشان شکافی داشت.

    مردان موی چهره را نمی ستردند و گیسوان را بلند می گذاشتند.بعدها بجای آن گیسوان عاریه رواج پیدا کرد.چون در دوران شاهنشاهی ثروت مردم زیاد شد،زن و مرد به زیبایی ظاهر خود پرداختند.جهت آراستن صورت،غازه و روغن بکار میبردند و برای آنکه درشتی چشم و درخشندگی آنرا نشان دهند،سرمه های گوناگون استعمال میکردند،به این ترتیب در میان آنان طبقه خاصی به نام (( آرایشگران)) پیدا شد که یونانیان آنرا((کوسمتای))مینامیدند و کارشناس در هنر آرایش بودند و کارشان تزئین ثروتمندان بود.پارسیان در ساختن مواد معطر مهارت فراوان داشتند و پیشینیان چنان معتقد بودند که گردها و عطرهای آرایش را نخستین بار همین مردم اختراع کرده بودند.شاه همیشه با جعبه ای از مواد معطر برای جنگ بیرون میرفت و خواه پیروز میشد،خواه شکست میخورد،پس از هر کارزار با روغنهای خوشبو خود را معطر می ساخت



    محمد ::: چهارشنبه 87/2/11::: ساعت 1:30 صبح

    خط میخی پارسی باستان از خطهای میخی ایلامی و بابلی زاده شده است.این خط در نگاه نخست فرقی با دیگر خطهای میخی ندارد،اما در یک نگاه در می یابیم که این خط دارای ویژگیهای خود است و مخصوصا از نظر سادگی نشانها و شمار محدود آنها کاملا متفاوت از دیگر خطهای میخی است.خط میخی پارسی باستان،36 حرف یا نشان و 8 هزوارش(ایدئوگرام یا لوگوگرام) دارد و از چپ به راست نوشته میشود.ویژگی این خط نسبت به خطهای میخی دیگر این است که:

    1-هیچ نشانی کمتر از دو میخ(جز نشان فاصل و نشان عدد 1)و بیش از پنج میخ(جز هزوارشهای زمین و اهورامزدا)ندارد.

    2-هیچ نشانی بیش ازچهار میخ افقی ندارد(جز هزوارش اهورامزدا)

    3-هیچ نشانی بیشتر از سه میخ عمودی ندارد.

    4-در هیچ نشانی بیشتر از دو عنصر زاویه که خود از دو میخ درست شده است وجود ندارد.(جز هزوارشهای زمین و اهورامزدا)

    5-جز در نشان "وی" هیچگاه دو میخ همدیگر را بصورت عمود بر هم قطع نمی کنند.

     

    کهن ترین نبشته هایی که به این خط به دست آمده،یکی از لوح های زرین آریامنه و ارشام و سنگ نبشته های منسوب به کوروش بزرگ در پاسارگاد میباشند.متن لوح زرین آریامنه چنین است:آریامنه شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه در پارس،پسر چیش پیش شاه،نوه هخامنش.این کشور که من دارم،دارای اسبان خوب و مردان خوب است،خدای بزرگ اهورامزدا به من داد.به درخواست اهورامزدا من شاه در این کشورم.اهورامزدا ورا پشتیبانی فرماید.

    لوح زرین ارشام پسر آریامنه با تفاوتی بسیار ناچیز دارای همان متن لوح آریامنه است و نوشته منسوب به کوروش کبیر تنها از چهار واژه درست شده است.من کوروش،شاه هخامنشی

    اگر در زمان کوروش کبیر خط میخی پارسی باستان وجود میداشت،بیشتر از آریامنه و ارشام،او میتوانست خود را شاه شاهان بخواند اما در همه نبشته های منسوب به او تنها این چهار واژه بدست آمده است.این عبارت دروغ نیست اما در مقایسه با لوح های آریامنه و ارشام،در ارتباط کوروش کبیر حق مطلب ادا نشده است.هزوارشها پس از سنگ نبشته  داریوش در بیستون ساخته شده اند.واژه شاه بیش از صد بار در بیستون تکرار میشود که اگر بصورت هزوارش نوشته شود،در بیستون ،ششصد نشان خط میخی پارسی باستان کمتر میشد.همچنین از هزوارشها تنها هزوارش شاه در سنگ نبشته های (به غیر از بیستون)داریوش آمده است و پیداست که دیگر هزوارشها پس از داریوش فراهم آمده اند.بنابر این دامن و آستین لباس کوروش به راستی نمی توانسته اند در زمان خود او دارای نبشته ای به خط میخی پارسی باستان و استفاده از هزوارش شاه باشند.همچنین داریوش بزرگ در بند هفتاد متن ایلامی در بیستون،خود را پدید آورنده خط آریایی میداند.ترجمه بند هفتاد متن ایلامی چنین است.داریوش شاه میگوید:با یاری اهورامزدا خطی درست کردم از نوعی دیگر،یعنی به آریایی.آن که پیش از این نبود،هم بر لوح های گلی،هم بر پر گامنت.همچنین امضا و مهر کردم.این خط نوشته شده و برایم خوانده شد.سپس فرستادم این خط را به همه کشورها.مردم این خط را آموختند.

    مجموع این دلایل ثابت میکند که پیش از داریوش بزرگ خط میخی پارسی باستان وجود نداشته و این خط به دستور داریوش بزرگ برای اینکه جوابگوی امپراطوری چند ملیتی ایران باشد به یکباره ابداع گردید.

     

                                                         درود بر داریوش بزرگ

     

     

     



    محمد ::: یکشنبه 87/2/1::: ساعت 1:53 صبح

    داریوش شاه میگوید:

    از آن جهت اهورامزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند،که من پلید نبودم.دروغگو نبودم.تبهکار نبودم.نه من نه دودمانم.

    نه به ضعیف نه به توانا زور نورزیدم.

    مردی که با دودمان من همراهی کرد او را نیک نواختم.

    آنکه زیان رساند او را سخت کیفر دادم.

     

    داریوش شاه میگوید:

    آنکه اهورامزدا را بپرستد تا توانایی دارد،چه زنده چه مرده شادی از آن او

    خواهد بود.



    محمد ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:20 صبح

    درود به همه شما ایرانیانی که قلب پاکتان همیشه و در همه حال برای این سرزمین می تپد.

    زمانی که تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتم،قصد داشتم چند تا از آثار تاریخی با ارزش کشور، از جمله تخت جمشید که در حال فراموشی از ذهن نسل امروز بود را دوباره به یاد همه بیاورم و نگذارم ایرانیان تاریخ ارزشمند کشورشان را فراموش کنند.

    اما متاسفانه حالا به جایی رسیدیم که دیگه چیزی از تخت جمشید باقی نمونده که ما بخواهیم راجع به اون صحبت کنیم.تخت جمشید از کاخهای متعددی تشکیل شده که اثر زیادی از آنها را نمیتوانیم ببینیم.

    این تخت جمشید،اون چیزی نیست که چند دهه پیش،باستان شناسان از زیر خاکی که طی سالهای طولانی روی آنرا گرفته بود،بیرون آوردند.

    از همه اتفاقاتی که برای اشیاء و سنگهای قیمتی تخت جمشید افتاده بگذریم،این چیزی که از اون باقی مونده باید حفظ شود.برای مقبره کوروش کبیر که اون بحث ساخت سد سیوند اتفاق افتاد و بزودی کاملا زیر آب میره.البته شاید هم تا حالا رفته باشه،من که خبر ندارم.

    نقش رستم که مقبره چند پادشاه بزرگ هخامنشی است در مسیر راه آهن شیراز-اصفهان قرار گرفته.احتمالا یا میخوان کوه رو سوراخ کنن یا آتشکده جلوی مقبره رو خراب بکنن و یا شاید هم هر دو.

    تخت جمشید هم که چند تا علت داره یواش یواش نابودش میکنه.رطوبت سیستم فاضلاب داره روی سنگهای فرسوده اثر میذاره.عید نوروز حدود پنج میلیون توریست به تخت جمشید اومدن.راجع به اینکه شرایط تخت جمشید تو این روزها چه جوری بود بهتره اصلا صحبت نکنم.خودتون میتونید حدس بزنید پنج میلیون نفر یکجا ،بین سنگهایی با قدمت دوهزار و پانصد سال یعنی چی.ضمن اینکه برای این سنگهای قدیمی یکی از مضرترین چیزها،نور فلش دوربین عکاسی است.

    من فکر میکنم تا کمتر از ده سال آینده اثری از تخت جمشید باقی نماند.

    هر چند که مسئولین میراث فرهنگی کشور و یونسکو تلاشهای زیادی جهت حفظ این سند ملیت مردم ایران کرده اند،اما باز هم فکر میکنم چند سال دیگه دیدن تخت جمشید برای همه تبدیل به یه رویا بشه

     

     

     

    بگذارید این وطن دوباره وطن شود

    بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود

    بگذارید این وطن رویایی باشد که رویا پروران در رویای خویش داشته اند

    بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود

     

     



    محمد ::: پنج شنبه 87/1/29::: ساعت 1:30 صبح

    بنا به گفته کریستین سن، ایران شناس دانمارکی،آئین مزدک یکی از شاخه های دین مانی است که در روم و در روزگار دیوکلسین بوجود آمد.پایه گذار این آئین شخصی بنام زرتشت فرزند خُرکان بوده است.به گفته همین ایران شناس،خُرکان از مردم فسا بوده و همان است که موسس آئین مزدک بوده است.زرتشت حامی مزدک بوده است.محققان معترف هستند که اطلاعات درباره مزدک بسیار اندک است.آنچه درباره او بدست آمده مقرون به صحت نیست.در مورد زادگاه او نیز وضع چنین است و خلاصه همان اطلاعات داده شده نیز با احتمال و تردید همراه است.شاید زادگاه او شهر فسا باشد.شاید زرتشت همان بوندوس باشد که از روم به ایران آمده است.طبری مورخ مشهور زادگاه مزدک را شهر مدریا در شمال شرقی دجله میداند.برخی اسم مزدک و پدرش را بامداد میدانند.دینوری میگوید مزدک از مردم استخر بوده است.در منابع عربی آمده است که مزدک فرزند بامداد در سده پنجم میلادی در زمان پادشاهی قباد ظهور کرد.قباد از پیروان او گردید.در ترجمه طبری آمده است که چون ده سال از عهد قباد بگذشت،مردی بنام مزدک در خراسان و در شهر نسا ادعای پیامبری کرد.بدون شک منابع عربی بنا به عادت دیرینه ،در تحریف بیوگرافی و عقاید مزدک کوشیده اند و تا آنجا که توانسته اند در تهمت بر مزدک و جعل مطالبی منسوب به او خودداری نکرده اند.بنابر این چون تاریخ آن بدست دشمنان تدوین شده و چهره اش را قلم معاندان بر صفحه روزگار نقش کرده اند نمیتوان تصویر روشنی از گفته ها و نوشته هایش بدست داد.ولی آنچه مسلم است این است که مزدک یکی از پیشوایانی بود که اهمیت مسائل اقتصادی و مادی را در زندگی انسانها دریافته و راهی باز کرده که در صورت موفقیت،دگرگونی های ناپیوسته ای در جهان بوجود می آورد.آئین مزدک شاید نخستین دینی بود که امور اقتصادی و مذهبی را با هم آمیخته بود و گامی بود برای بهبود وضع طبقات محروم . این دین زودتر از دورانی که جبر تاریخ اجازه میداد ،مطرح شده بود.مزدکی گری حاکی از جهش فکری عظیمی بود که در جامعه ای متعصب و خشک مغز، محال بود بوجود بیاید و ریشه بدواند



    محمد ::: چهارشنبه 87/1/28::: ساعت 1:28 صبح

    <   <<   16   17   18   19   20      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 187
    بازدید دیروز: 144
    کل بازدید :1103358
    تبلیغات





    >> درباره خودم <<
    تخت جمشید
    محمد
    بگذارید هرکس به آیین خویش باشد . زنان را گرامی بدارید . فرودستان را دریابید . و هرکس به زبان تبار خویش سخن گوید

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    تخت جمشید

    >>لینک دوستان<<
    لنگه کفش
    ###@جزین@###
    هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
    مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
    •°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
    %% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
    برلیان
    سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
    جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
    آوای قلبها...
    بوی سیب
    گیاهان دارویی
    یادداشتهای من
    فطرس
    بشنو از نی
    خاطرات کودکی و...
    روابط عمومی به زبان آدمیزاد
    مستان ِ عاشق
    دختری از سرزمین پارس
    دوست دارم
    دُرُخـــــــــــــــــــــــش
    نوری چایی_بیجار
    کلبه ی تنها
    از هر دری،سخنی!
    پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
    آوای ققنوس
    همـــ نفــــــــس

    همیشه منتظرت هستم ، ای عدل وعده داده شده...
    به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
    زیر آسمان خدا
    دکتر علی حاجی ستوده
    ایران سرای من
    غم دنیا رو دوشمه
    همه چیز...
    چالوس و نوشهر
    سلطان عشق
    سامانتا
    عشق بی همتا
    ماهیان آکواریمی
    یادداشت های یه آسمونی
    معماری ، هنر شکل دادن به فضا
    احساس داغ
    محمدرضا جاودانی
    my love is only god
    ترفندهای کامپیوتر
    *** /// هلاک عشق \\\ ***
    داستان و راه های توحید جویان بزرگ
    دین جوان
    desperado bug
    اس ام اس سرکاری و جوک
    زندگی دفتری از خاطره هاست
    دوست دارم تو تنها ارزویم باشی
    دریای نور
    شادی(زمزمه های دلتنگی)
    چرندوپرند
    آایرانا
    سرزمین مقدس
    باغ گیلاس
    پایگاه ایران زمین
    عکسهای تخت جمشید
    سرگرمی
    فیلترشکن 4046
    چاپار سافت
    موزه منطقه ای جنوب شرق
    مرودشت شهر من
    ایران ما
    شاهنشاه هخامنشی-آرمین
    موزه بزرگ جنوب شرق
    نجوا
    کورش کبییر
    ما ایرانی هستیم
    دل نوشته های یک خسته
    هخامنشیان

    تمدنهای فراموش شده
    چنین گفت سینوهه

    گریه های شبانه
    ایرانگردی
    نیلو رایانه
    وب سایت تفریحی صد دروازه
    هخامنشیان
    دختری از سرزمین پارس

    >>لوگوی دوستان<<



    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<

    مترجم سایت

    مترجم سایت

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    X بستن تبلیغات